شورا در دولت نبویعمل به شورا از اصول مسلّم سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اوصیای آن حضرت است. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مشورتکردن، از یکسو مسلمانان را متوجه اهمیت شورا میکرد و از دیگر سو به آنان میآموخت که به این سیره عمل کنند و پس از آن حضرت، به این سنت و روش نیک، اقتدا کنند. مسلمانان نیز میآموختند که شورا باید به عنوان یک اصل و قسمتی از برنامه زندگیشان باشد. فهرست مندرجات۲ - جایگاه شورا نزد پیامبر ۳ - مشورت در حکومت و جامعه ۴ - علت مشورت پیامبر در حکومتش با مردم ۴.۱ - ارزش در بها دادن به مردم ۴.۲ - ترغیب اصحاب ۴.۳ - تحرک جامعه ۴.۴ - زمینهسازی برای مشارکت همگانی ۵ - موارد مشورت ۶ - نمونههایی از مشورتکردن پیامبر ۶.۱ - جنگ بدر ۶.۱.۱ - سرنوشت اسیران ۶.۲ - سفر عمره ۶.۳ - تهمت به عایشه و طلاق ۶.۴ - ساخت منبر پیامبر ۶.۵ - تعیین مقدار صدقه ۶.۶ - تعیین کارگزاران حکومتی ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - مشورت در اسلامشور، مشورت و مشاوره در اسلام و در منطق عملی پیشوایان حق، از اهمیت بسیاری برخوردار است. در سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نوشتهاند که آن حضرت با اصحاب خود بسیار مشورت میکرد. از برخی اصحاب آن حضرت و عایشه نقل شده است که هیچکس را ندیدم که با یارانش، بیشتر از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشورت کند. رسول اکرم، از دیگران، نظر میخواست با اینکه معصوم بود و به مشورت نیازی نداشت و با آنکه حتی بدون در نظر گرفتن وحی و مقام خلیفه الهی، دارای اندیشه کامل و نیرومندی بود که به مشورت نیازی نداشت. عمل به شورا از اصول مسلّم سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اوصیای آن حضرت است. رسول خدا با مشورتکردن، از یکسو مسلمانان را متوجه اهمیت شورا میکرد و از دیگر سو به آنان میآموخت که به این سیره عمل کنند و پس از آن حضرت، به این سنت و روش نیک، اقتدا کنند. مسلمانان نیز میآموختند که شورا باید به عنوان یک اصل و قسمتی از برنامه زندگیشان باشد. شورا مایه الفت اجتماعی، پیوند مردم، ارزشیافتن آنها و مشخص شدن قدر و جایگاهشان در امور اجتماعی میشد. [۷]
ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۳، ص۷۰.
مشورت پیامبر با اصحابش برای مراعات حال آنها و احترام ایشان بود. [۸]
ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۳، ص۱۰۰.
۲ - جایگاه شورا نزد پیامبرشورا از جایگاه بالایی برخوردار است و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نه تنها خود مشورت میکرد، بلکه توصیه میکرد و تاکید داشت که مسلمانان اینگونه عمل کنند و به سیره او تاسی کنند. علی (علیهالسّلام) میفرماید: «زمانیکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا به یمن اعزام میکرد، وصایایی کرد، از جمله فرمود: «ای علی! کسی که مشورت کند، پشیمان نشود.» «ما شقی قط عبد بمشوره و لاسعد باستغناء رای؛ هیچ بندهای با مشورتکردن بدبخت نشد و هیچ کس با بینیاز دانستن خود از مشورت، سعادت نیافت.» مشورت باعث میشود که با بهرهگیری از خرد دیگران، موارد خطا بهتر شناسایی و از آنها دوری شود. «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء؛کسی که از افکار دیگران استقبال کند موارد خطا را میشناسد.» برای پرهیز از اشتباه و جلوگیری از لغزش، بایداندیشهها و آرا را به هم زد، تا از تضارب آنها آنچه راست و درست است، آشکار شود. «اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب؛ برخی از آرا را به برخی دیگر عرضه کنید تا رای درست، به دست آید.» مشورت، نزد پیامبر، آنقدر اعتبار داشت که فرمود: «من اراد امرا فشاور فیه و قضیئ هدی لارشد الامور؛ هر کس تصمیم به اجرای کاری میگیرد، برای آن مشورت کند و سپس انجام دهد تا به بهترین راه دست یابد.» ۳ - مشورت در حکومت و جامعهحکومتی که فاقد سنت مشورت است، در تب و تاب خودسریها میشود و در بیتعادلی سیر میکند، اما در حکومتی که شورا یک اصل قطعی و از اجزای ضروری حیات است، کاملترین مسیر هدایت، طی خواهد شد. همانگونه که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «ما تشاور قوم قط الا هدوا لارشد امرهم؛ هیچ قومی مشورت نکردند، جز آنکه به بهترین امور هدایت یافتند.» در جامعهای که مردم، کارهای خود را با مشورت انجام میدهند، کمتر گرفتار لغزش و پشیمانی میشوند. در واقع، فقدان سنت شورا در جامعه، شخصیت مردم را میشکند و رشد افکار را متوقف میسازد. چنین مردمی شایستگی زندگی حقیقی را از دست میدهند. آنها مردههای زندهاند، چنانکه در حدیث شریف نبوی به این حقیقت اشاره شده است: «اذا کان امراءکم خیارکم و اغنیاءکم سمهاءکم و امرکم شوری بینکم فظهر الارض خیر لکم من بطنها و اذا کان امراءکم شرارکم و اغنیاءکم بخلاءکم و لم یکن امرکم شوری بینکم فبطن الارض خیر لکم من ظهرها.» «هنگامی که زمامداران شما، نیکانتان و توانگران شما، سخاوتمندان باشند و کارهایتان به مشورت انجام شود، در این موقع، روی زمین از زیر زمین برای شما بهتر است و شایسته زندگی و بقا هستید، ولی اگر زمامدارانتان، بدان و توانگرانتان، افراد بخیل باشند و کارها به مشورت برگزار نشود، در این صورت زیر زمین از روی زمین برای شما بهتر است.» از دیدگاه پیامبر، جامعۀ دارای رهبران خودسر و توانگران بخیل و فاقد سنت مشورت، امکان حیات ندارد. در نگاه پیامبر، شورا چنین جایگاهی دارد و از عناصر اصلی حیاتبخش اجتماع است، از اینرو آن حضرت برای زنده نگهداشتن جامعه، با اینکه نیازی به مشورت نداشت، بیش از هر کس مشورت میکرد. ۴ - علت مشورت پیامبر در حکومتش با مردممشورت، آثار زیادی را در بر دارد که ممکن است، مشورت پیامبر به اهداف دیگری غیر از آگاهی از بهترین آرا صورت پذیرد. ۴.۱ - ارزش در بها دادن به مردمپیامبر با مشورت کردن با یاران خود، از یک سو سبب شخصیت دادن به آنها و ایجاد الفت و صمیمیت بیشتر میان آنان و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میشد و آنان مشورت پیامبر را با خود، مایه فخر و مباهات میدانستند.از سوی دیگر با این عمل، توجه غیر مسلمانان که سران قبایل و بزرگانشان هیچ اهمیتی برای آنان قائل نبودند، به اسلام معطوف میشد. ۴.۲ - ترغیب اصحابپیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که از روحیه تکبر و نخوت اعراب جاهلی باخبر بود و از خودرایی بزرگان قبایل آن زمان آگاهی داشت، با وجود بینیازی از دیدگاههای دیگران، این شیوه را در پیش گرفت تا مسلمانان، بهویژه کارگزاران و رؤسای قبایل و...بیاموزند که مشورتکردن نه تنها عیب و ننگ نیست، بلکه عملی عقلانی و خدا پسندانه است. ۴.۳ - تحرک جامعهمشورت پیغمبر با مردم سبب میشود تا همفکری و هماندیشی در جامعه، فراگیر شود و بدینسان، جامعه از جمود و خمود فکری، رهایی مییابد و راهحل مسائل بر همگان روشن میشود. [۱۹]
ماوردی، علی بن محمد، ادب القاضی، ج۱، ص۳۶۸.
۴.۴ - زمینهسازی برای مشارکت همگانیگاهی مشورت با مردم و پذیرش آرای اکثریت سبب میشود تا آنان حضور فعال داشته باشند و با دلگرمی و میل بیشتر به انجام مسئولیتهای خویش مشغول شوند، همانند جنگ احد که با وجود مخالفت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با دیدگاه اکثریت، رای آنها پذیرفته شد. [۲۰]
مصباح یزدی، محمدتقی، حقوق و سیاست در قرآن، ج۱، ص۳۰۲.
۵ - موارد مشورتچنانکه اشاره شد، مشورت در تعالیم اسلامی اهمیت زیادی دارد و پیامبر هم در موارد بسیاری به این امر مبادرت میورزید و اصحاب خود را به آن سفارش میکرد، ولی در مسائلی که حکم آنها از سوی خداوند متعال بیان شده بود، با اصحاب خود مشورت نمیکرد. اساساً مشورت مربوط به چگونگی اجرای قانون و احکام الهی است و پیغمبر، هیچگاه در امر قانونگذاری مشورت نمیکرد، یعنی در مواردی که نص صریحی از سوی خداوند رسیده بود، از مردم نظرخواهی نمیکرد. «و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون؛ مؤمنان میان یکدیگر در کارهایشان رایزنی میکنند و از آنچه روزیشان دادهای، میبخشند.» در جنگ بدر آمده است که وقتی حضرت در منطقه بدر، پشت چاه، اردو زد، «حباب بن منذر» سؤال کرد: «آیا انجام این کار بر اساس وحی الهی بود یا نظر خود را اجرا کردی؟» حضرت فرمود: «رای من چنین بود.» حباب گفت: «نظر من این است که چاه آب را عقب خود قرار دهیم تا در صورت عقبنشینی، چاه آب را از دست ندهیم.» حضرت نیز این پیشنهاد را پذیرفت. ۶ - نمونههایی از مشورتکردن پیامبرپیامبر در کلیه غزواتشان مشورت میکردند: غزوه خندق، جنگ تبوک، جنگ طائف و نبرد خیبر. ۶.۱ - جنگ بدربرای نمونه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش از جنگ بدر، افرادی را برای کسب خبر به کاروان تجارتی قریش ـ که از شام به ریاست ابوسفیان باز میگشت ـ فرستاد. ابوسفیان از ماجرا با خبر شد و مسیر خود را تغییر داد و فردی را به مکه فرستاد تا کفار را از این قضیه باخبر کند. وقتی قریش این خبر را شنیدند، همه از مکه خارج شدند و به سوی بدر به حرکت درآمدند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از این ماجرا باخبر شد و با سپاهیانش مشورت کرد. ابتدا ابوبکر و عمر به ترتیب برخاستند و گفتند: «نجنگیم». مقداد بلند شد و عرض کرد «امر خدا را اجرا کن، ما نیز همراهت میجنگیم». سپس پیامبر خطاب به اصحابش فرمود: «اشیروا علی ایها الناس»، «ای مردم! به من مشورت بدهید.» بعد ابن معاذ برخاست و گفت: «که هرچه تو امر فرمایی ما نافرمانی نکنیم.» ۶.۱.۱ - سرنوشت اسیرانپیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این جنگ با اصحابش مشورت، و به پیشنهاد آنها نیز عمل کرد. همچنین روز بدر، هفتاد نفر از نیروهای دشمن، اسیر شدند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره سرنوشت آنان با بزرگان صحابه مشورت کرد و همه به قبول فدیه رای دادند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم پذیرفت. ۶.۲ - سفر عمرهحضرت، همراه تعدادی از اصحاب خود به مقصد مکه، از مدینه خارج شد و فردی را برای تفتیش در میان مشرکان قریش فرستاد. مدتی بعد، او خبر آورد که قریش، قصد ممانعت از سفر عمره شما را دارند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «اشیروا ایها الناس علی»، «ای مردم! به من مشورت بدهید.» در این میان، ابوبکر برخاست و گفت: «ای رسول خدا! به قصد زیارت خانه خدا از مدینه خارج شدیم و نمیخواهیم خون احدی را بریزیم. پس به سوی خانه خدا رهسپار شویم، اگر مخالفت و ممانعت ورزیدند، آنها را میکشیم.» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «امضوا علی اسم الله...؛ به نام خدا عبور کنید.» ۶.۳ - تهمت به عایشه و طلاقحتی در ماجرای تهمت به عایشه و طلاق ایشان نقل کردهاند که با امام علی (علیهالسلام) و اسامة بن زید مشورت کرد. ۶.۴ - ساخت منبر پیامبرپیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میایستاد و بر شاخه درختی تکیه میزد و به ایراد خطبه نماز جمعه میپرداخت. روزی فرمود: «خطبهخواندن به این حالت بر من سخت است.» یکی از اصحاب عرض کرد: «ای رسول خدا! آیا اجازه میدهید برای شما منبری بسازم، همانند آنچه در شام دیدهام؟ » پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اینباره با مسلمانان مشورت کرد و نظر آنها مساعد بود، پس ساختن منبر شریف برای ایشان شروع شد. ۶.۵ - تعیین مقدار صدقهایشان در تعیین مقدار صدقه هم با یاران خود مشورت میکرد. وقتی آیه شریفه «یا ایها الذین امنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجویکم صدقه ذلک خیر لکم و اطهر فان لم تجدوا فان الله غفور رحیم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که میخواهید با رسول خدا نجوا کنید، قبل از آن صدقهای بدهید، این برای شما بهتر و پاکیزهتر است و اگر توانایی نداشته باشید، خداوند غفور و رحیم است» نازل شد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره تعیین مقدار صدقه که در آیه مشخص نشده است با یاران خود، از جمله حضرت علی (علیهالسّلام) مشورت کرد. ۶.۶ - تعیین کارگزاران حکومتیبر اساس روایتی که در بسیاری از منابع اهل سنت آمده است، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره تعیین کارگزاران حکومتی برای اداره مناطق تحت قلمرو مسلمانان و عزل و نصب آنان با یاران خود مشورت میکرد و هیچ پستی را بدون مشورت با آنان، به کسی واگذار نمیکرد. [۳۲]
ابنحنبل، احمد، مسند احمد بن حنبل، ص۹۵.
آنچه به اختصار بیان شد، خلاصهای از نمونههای عینی و عملی مشورت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و نشان میدهد ایشان در امور عمومی و اجتماعی، در مواردی که وحی از طرف خدا نرسیده بود، با اصحاب خود مشورت میکرد، حتی در برخی موارد نظر خود را کنار میگذاشت و به پیشنهادهای آنان عمل میکرد. [۳۳]
ابنحنبل، احمد، مسند احمد بن حنبل، ص۹۵.
۷ - پانویس۸ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شورا در دولت نبوی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۵/۳۱. |